knifes in


.
من نفهميدم چي شد
يعني هيچ وقت نمي فهمم چي مي شه معمولا يه دفعه مي افتم تو ماجرا
چشامو باز مي كنم مي بينم دارم تو خيابون راه ميرم
از اون جالب تر اينكه دستم هم تو جيبمه
ديگه از اون سيگار تو دستم نمي گم
دقت كردي پست هاي ما آدم ها چقد مثل همه
سيگار
قدم زدن
دست تو جيب
فكر كنم اين خودش يه ژانر وبلاگ نويسي باشه
ژانر متفكران حشري
يا روشن فكران بي بخار
خلاصه اينكه اينا همه حرفه واسه عاشق شدن الكي سگدو مي زنيم
آخرشم مي رم وبلاگ رفيقمو مي خونم و با خودم مي گم
واي اين عجب آدم محشريه
.
.
.
.
.

دوستان عزيز تلاش همتون را براي جذاب بودن ستايش مي كنم ولي
آره آقا دنياي غريبي ه
ما به دنبال شما و شما به دنبال ما
رفيق من از اونجاي قضيه بدش مياد كه بعد از بازي ما يه گل زديم و اونا يه گل خوردن
درسته كه بازي به جفتمون حال داده ولي گل ها رو نميشه كاري كرد
آره رفيق دنياي غريبي ه
نمي دونم چي بايد بگم
پس مي خوابم
خر و پف مي كنم
الان دارم خر پف مي كنم
خررررررررر پففففففف
.
.
.

.
شبگردي
خيابونا
سرگيجه
اينا همه تو ذهن منه
همش تخيله
مي ترسم
مي ترسم خودم هم تخيل باشم
تو ذهن يكي ديگه
شايد تو
ولي خوب رفيقم مي گه فرقي نميكنه
توهم رو عشقس




it was predictive


.
داستان امروز ما مال یه پسره
یه پسر که یه روز عاشق شد
عاشق یه روسپی یا قشنگترش عاشق یه جنده
می دونم داستان تکراری ه
ولی بعضی وقتا داسنتانای تکراری واقعا قشنگن
اینکه پسره عاشق چیه دختره شد که معلومه
عاشق چشاش . عاشق دستاش . پاهاش . ولی از همه مهمتر عاشق نگاه دختره شد
نگاهی که یه جور غرور ساختگی توش بود
نگاهی که می گفت نه ولی حالا یه شب اشکال نداره
پسر داستان ما جذاب بود واسه همین دختره هم ازش خوشش اومد
ولی فقط واسه یه شب
پسر داستان ما اون یه شب رو تو اوج لذت گذروند
با اینکه می دونست خیلی ها این لبا رو بوسیدن خیلیا این چشم ها رو دیدن ولی بازم لذت برد
پسر ما نه خودکشی کرد و نه معتاد شد
پسر ما رفت تو خیابون و راه رفت راه رفت
تو تموم عمرش دنبال یه نفر گشت که شبیه او دختر باشه
با افراد زیادی خوابید تا شاید یکیشون مثل اون باشن
هنوز هم همین کار رو می کنه
دلم واسه پسر داستانمون می سوزه


About me

Last posts

Archives