0 comments

م.




من اصلا قرار نبود اینجوری شم. خداییش اصلا نمی دونم قرار بود چجوری بشم ولی اینجوری قرار نبود. می دونی خوشحال بودن دیگه یه حالت طبیعی نیست. تا حالا شده شبا تو خواب گریه کنی؟ مطمئنم که شده. آخه همه بعضی وقتا تو خواب گریه می کنن. منم بعضی وقتا تو خواب گریه می کنم ولی باحالیش اینه وقتی تو خواب گریه میکنم صبح که پا می شم خوشحالم. باحال نیس؟
چرا باحاله. حالا چرا تو خواب گریه می کنی؟
نمی دونم. مهم نیست اینا. می دونی زندگی ایکاش  مثل فیلما بود. ازین فیلما که آخرش همه چی تموم می شه چه خوب چه بد. ولی بدبختی اینه که تو زندگی چیزی تموم نمیشه. مشکلات هیچ وقت کاملا حل نمی شن. شک ها هیچوقت به یقین تبدیل نمی شن. ولی تو فیلما معمولا اینجوری نیس. می دونی که چی می گم؟
آره می فهمم. خیلی وقت بود این ورا نیومده بودی. کجا بودی؟
تقصیر خودمه. بابا من اصلا عاشق اینجا بودم. بعد یادم رفت. اصلا کل بدبختیم همینه. من همش یادم میره. خلاصه یادم رفت اینجارو. بعد دیگه درگیر شدم دیگه. خلاصه یه وضعی. می دونی من همش می ترسم آلزایمر بگیرم یعنی راستشو بخوای الا ن بیشتر می ترسم بابام آلزایمر بگیره. اگه بابام آزایمر بگیره بعد دهن ما سرویس می شه . ها ها ها کل زندگیمون می شه اون صحنه جدایی نادر از سیمین. خداییش غمگینه دیگه. حق بده که نگران باشم. بعد اگه بمیره من چیکار کنم؟ کاری اصلا نمی تونم بکنم. خداییش غمگینه قضیه. بعد حالا بدختی های رودربایستی با خود آدم هم هست بعدش به خاطر رودربایستی با خودت شروع می کنی به خودت سرکوب زدن. ولی خوب دلیل نمیشه اینجارو یادم بره. آره بابا راست می گی.
بازم می آی اینجا؟
آره ! من که گفتم به خدا قرار نبود ایجوری شه! من اصلا مطمئنم امشب تو خواب گریه می کنم.


issues

0 comments


l



تا حالا دیدی بابات گریه کنه؟ من هیچ وقت ندیدم
بعد از گفنم این حرف حس ضعیف بودن می آد سراغ آدم که داره مثل یه موجود بد بخت واسه تلاش سخت شبیه بودن به  باباش غر می زنه
father issues
می گن اگه نداشته باشی مرد نمی شی


ما

0 comments

l.




به خدا ما هممون آدمای خوبی بودیم
ولی زندگی به ما نساخت. نه اینکه بهمون خوش نگذشته باشه ولی دهن سرویسی هاش به خدا بیشتر بود
چی شد که اینجوری شد من نمی دونم
نا امید بار اومدیم 


سخته

0 comments

دوست داشتن یه وقتایی سخت ترین کار دنیاست. یه زمانی فکر می کردم آدما وقتی واقعا همو دوست داشته باشن با هم راحتن و  دیگه نه جلو هم گارد می گیرن نه به هم دروغ می گن ولی مشکل اینه وقتی یکیو دوست داری سخت ترین کار دنیاست که جلوش گارد نگیری سخت ترین کار دنیاست که جلوش نشون بدی ضعیفی. علاقه با خودش انتظار می آره . از طرفت انتظار داری همه چیزو درک کنه . نمی تونی بهش  راستشو بگی که یه روزایی چقد نا امیدی از همه چیز. چقد هیچ تصوری از اینکه چه کاری درسته نداری  
آره آقا جون دوست داشتن سخته


داره می گذره

0 comments

تو زندگیم خبری نیست . نه اینکه خبری نباشه ها. نه اصولا تو دنیا قرار نیست خبری باشه
می گفت اینم میگذره.
ولی خستگیش می مونه


احوال ما

0 comments

-سلام
-سلام
-چه كارا مي كني؟
اگر از احوال ما مي پرسي هنوز ندانستن راه و مقصد مسخ مان كرده است ولي عادت كردن به اين كما باعث شده ذهنمان متوجه درگيري هاي ديگر شود. در زندگي تا ريسك نكني چيزي بدست نمي آوري ولي مشكل ما اينست كه نمي دانيم براي چه چيزي داريم ريسك مي كنيم و حتي از آن بدتر نمي دانيم چه چيزي را ريسك مي كنيم. تمامي اين شرايط ما را به رفتن مسيري كه در آن هستيم راهنمايي كرده است. مسيري كه اميدواريم به چيز خوبي منجر شود ولي اگر واقع بينانه فكر كنيم شانس خوبي براي موفقيت نداريم با اين وجود خوشبختانه زياد به شانس برد خود فكر نمي كنيم.
-آها خوب موفق باشي. مي بينمت.


برگشت


م





-تو اين چند وقت اصلا به ما فكر كردي؟
-آره فكر مي كردم
-دروغ مي گي
-نه دروغ نمي گم. من هميشه به شما فكر مي كردم.
-پس چرا رفتي؟ چرا تو اين چند سال حتي يك بار هم به ما سر نزدي؟
-من بايد مي رفتم. نمي تونستم ايمجا بمونم. نمي تونستم اينجا زندگي كنم.
-تو فرار كردي مثل يك موش ترسو در رفتي. خانوادتو گذاشتي و رفتي، خانواده همه چيز آدمه، بدون خانوادت تو هيچي نيستي. هرچقدر هم پولدار باشي هرچقدر هم مردم جلوت خم و راست شن تو هيچي نيستي. تو يه درخت بي ريشه اي.
-من فرار نكرد. من مي خواستم شرايط رو عوض كنم.
شرايط براي تو چه اشكالي داشت؟ منو پدرت همه چيزمونو فداي تو كرديم. هيچ وقت هيچ چيز رو ازت دريغ نكرديم. ولي اينا براي تو كافي نبود. تو دوستاي پولدار پيدا كرده بودي. مي خواستي مثل اونا بشي. مي خواستي تو رستوران هاي شيك غذا بخوري. نمي تونستي ديگه سر خيابون با دوست دخرت ساندويچ بخوري. تو از ما خجالت مي كشيدي. تو از گوشت و پوست ما بودي و از ما خجالت مي كشيدي.
-اشتباه مي كني. من هيچ وقت از اين چيزا خجالت نكشيدم. من بايد مي رفتم كه به زندگيم سر و سامون بدم.
-مي دوني چقدر سخته وقتي مردم مي بيننت شروع كنن به پچ پچ كردن. كه اينا همونايي هستن كه پسرشون گذاشتشون و رفت. ولي اينا مهم نبود. گور پدر مردم. سخت ترين لحظه ها وقتي بود كه با پدرت شبا جلوي تلويزيون مي نشستيم و تنها بوديم. تو اميد زندگي ما بودي. آرزوي ما بودي. نمي دوني چدر بده كه اميد زندگيت تركت كنه. كه تنهات بگذاره.
- تو فكر مي كني اين مدت واسه من آسون بود؟ تو فكر مي كني خوشي زده بود زير دلم؟ من هيچ وقت از وجود شما خجالت نكشيدم. من فقط نمي خواستم تا آخر عمرم اينجا بمونم. دور و برتو نگاه كن، اينكه آدما اينجا پول ندارن مهم نيست. اينجا آدما واسه آدميت ارزش قائل نيستن. اينجا همه چي ساكنه. اينجا آدمارو تو خودش غرق مي كنه. اگه من اينجا مي موندم مي شدم مثل بابا، يه آدم خوب كه بزرگترين تفريح زندگيش بردن تيم فوتبال مورد علاقشه. تو فكر مي كني زندگي همش همينه؟ بابا باهوش بود ولي جرات تكون خوردن نداشت. اگه بابا از اينجا مي رفت تو الان مجبور نبودي واسه مراسم كفن و دفنش از من پول بگيري. من از بابا تلاش كردن رو ياد گرفتم، من از بابا درستكار بودنو ياد گرفتم، ولي اينم ازش ياد گرفتم كه اينا كافي نيست. اين سال ها نيومدم اينجا چون اگه مي اومدم موندني مي شدم ولي مهمتر از اون، بابا نمي خواست من برگردم. آره اون دلش واسه پسرش تنگ شده بود ولي من ديگه اون پسر نبودم. اون منو نمي خواست. من تمام زندگيمو گذاشتم تا اون به من افتخار كنه ولي اون نمي خواست منو ببينه. تو ميگي من اميد زندگيتونو ازتون گرفتم، من اصلا اميدي تو زندگيم نداشتم.

-


About me

Last posts

Archives