اونجوری که تو دوست داری






دختره ساکت می شه . بلند میشه میره گوشه اتاق ، زانوهاشو جمع می کنه تو بغلش و زل می زنه به پسره
پسره سعی می کنه بی خیال به نظر بیاد . داره دور اتاق می چرخه و سوت می زنه و دنبال فندکشه . بعد از چند دقیقه ، بی خیال می شه ، میره سر گاز و سیگارشو با آتیش زیر کتری روشن می کنه
دختره می گه : چرا ؟
صدای پسره رو می شنوه که می گه : اینطوری بهتره . یه حسه ، یه حسی که یهویی و نمی دونم از کجا پیداش شد . یه جور بینش شاید ، ولی امروز ، بعد از اینکه 120 ثانیه پشت ثانیه شمار چراغ قرمز وایساده بودم ، و چراغ سبز نشد ، و نشد و نشد و نشد و نشد ... تا نمی دونم کی ، اندازه ی یه عمر . بعد یهو اون جرقه تو مغزم زده شد . به اندازه ی یه عمر ، می فهمی ؟ پشت چراغ قرمز وای میستی ، لحظه هایی که می تونستی گاز بدی و تو خیابونا ویراژ بری ، پشت چراغ قرمز لعنتی وای میستی به امید اینکه این چراغه سبز شه ،و اون سبز نمی شه ، و نمی شه و نمی شه ، یه عمره ، می فهمی ؟ و بعد یهو همه چیز تو فکرم عوض شد . گاز دادم و چراغ قرمز لعنتی رو ، که نمی دونم هنوز اون آدما پشتش وایسادن یا نه ، رد کردم و سریع خودمو رسوندم خونه
دختره فقط بیشتر ساکت شده . سرشو تکون می ده
پسره می گه : ببین ، تو خیلی خوبی . من می دونم که تو بهترین دختر دنیایی ، بهترین زن دنیایی ، همیشه تورو از همه ی دخترایی که تو عمرم دیدم بیشتر دوس داشتم و هنوزم دارم . می خوام بفهمی که ، اصلا ربطی به این چیزا نداره . من فقط نمی خوام وایسم . نمی خوام تمام عمرم پشت اون چراغ قرمز احمقا باشم . می فهمی ؟
دختره کم کم داره بغضش بالا میاد . وقتی پسره کلمه ی آخر جملشو می گه ، بعضش می ترکه . می خواد بگه آره می فهمم .نمی خوام ، ولی می فهمم . مثل همه ی لحظه های لعنتی دیگه ی زندگی که قبل از اینکه حرفاتو بگی ، می فهمیدم . ولی نمی گه . یکم اشک می ریزه و بعد باز سکوت . تو سکوتش ، می خواد بگه ، باور می کنی من می دونستم ؟ نه از وقتی که پاتو تو خونه گذاشتی . از خیلی قبل تر از اون . از لحظه ی اولی که دیدمت ، از حسی که تو نگاه کردنت بود . از چشم های که موقع بوسیدن باز می موند و از دست هات که موقع همخابی بسته و مشت شده می موند . ولی دختره ، لب از لب باز نمی کنه
پسره می گه : ببین تو زیادی ساکتی . راستش نمی دونم باید چی کار کنم . ولی من به یه چیزی ایمان دارم . اینکه تو خیلی قوی ای و می دونم که از پسش بر میای . اینکه می بینی انقدر راحت دارم باهات حرف می زنم ، به خاطر همون حسس . احساس می کنم همه ی این حرف ها مال گذشتس . یه گذشته ی دور ، شاید اصلا زندگی قبلی . الان فقط اومدم که ، اینا رو بهت بگم و یکم خرت و پرت هامو جمع کنم ... و به عنوان وظیفه شاید ، گفتم که بعد از گفتن این حرف ها حتما باید به حرفا های تو هم گوش بدم ... هوم ؟
دختره ، هنوز ساکته . بعد ، با آروم ترین صدایی که می تونه ، شروع می کنه :

هیچ وقت روز اولی که دیدمت رو یادم نمی ره . شب اول ، یه خواب دیدم . خواب دیدم که تو ، داری میای پیشم . توی یه اتوبوسی ، پیاده می شی ، بغلم می کنی ، منو می بوسی ، همه چیز عالیه ، کاملا پرفکت ، بعد اتوبوسه می ره . من فکر می کنم هنوز کنارمی ، و هنوز دارم می بوسمت و تو بغلمی ، ولی چشمهامو که باز می کنم تونیستی . تو سوار همون اتوبوسه شدی و رفتی و فقط من بودم و فکر ها و حس های وهمی ام . صبح که بیدار شدم ، تورو می شناختم . می دونستم که چجوری می بوسی ، چجوری بغل می کن ... و چجوری می ری . از همون روز ، منتظر این لحظه بودم . منتظر نقطه عطف زندگیم . امروز ، اون چراغ قرمزی که تو پشتش موندی ، اون حسی که اومدی و برام تعریف کردی ، همه ی این اتفاقات ، نقه ی اوج زندگی منه . و الان شاید به نظر غمگین بیام ، ولی همین غمگین بودنه هست که شادی وحستناکی رو تو من دمیده . احساس یه نویسنده رو دارم که یه تراژدی شاهکار نوشته ، و الان ، لحظه ی آخره و تماشاچیا دارن دست می زنن . و دست می نن ، و دست می زنن ، و هیچ وقت این دست زدنشوو تموم نمی کنن
-
این نوشته اینجا تموم می شه . دختر ، موقع گفتن این دیالوگه آخر ، چشم هاش رو بسته ، مثل وقت بوسیدن . پسره ، این حرف ها رو نشنیده . می تونم حتی ، کلمه ی آخری که پسره شنیده رو بگم ، اوم ... "می ره "، بعد از" بعد اتوبوسه می ره" . بعد از "کاملا پرفکت ، بعد اتوبوسه می ره" . و دختره همچنان حرف زدنشو ادامه می ده ،چشم هاش هنوز بستس ، و تماشاچی ها دست می زنن.
-
پسره ، با بی خیالی دستشو می کنه تو جیبش و فندکشو در میاره . یقه ی کتشو می ده بالا که باد تو گردنش نره . چشم هاش بازه بازه ، انگار تمام ذرات دنیا رو می بینه ، و دست هاش بی حرکت و مشت شده ، انگار تمام دنیا رو تو دست هاش نگه داشته . تو سرش یه صدامی شنوه ، مثل صدای تماشاچی های تئاتر وقتی بازیگر نقش اول داره بهشون تعظیم می کنه . لبخندی روی لباش میاد ، و به راهش ادامه می ده






About me

Last posts

Archives