mind


l




-حالا چرا اخم کردی؟

-دلم برا بچگی هام تنگ شده

-یعنی از اینی که الان هستی خوشت نمیاد؟!

-نمی دونم! تو می دونی چی شد ما اینجوری شیدیم؟ چه بلایی سر ما اومد که هیچی نداریم که بهش افتخار کنیم؟! یعنی ما اصلا از اینکه به چیزی افتخار کنیم خوشمون نمی اد

-منظورت چیه؟

-من میگم تو می دونی چی شد که ما به گا رفتیم؟

-اها این جمله برام آشناس . فکر کنم تو یه کتاب دیدمش . عزیزم من تو رو درک می کنم حتی اگه خودت نخوای . واسه یه مرد چی بهتر از اینه؟

-می دونی یه زمانی یه دوستی داشتم که بهم می گفتمن نباید شبیه شخصیت های کتابها باشم میگفت شخصیت های کتابای ته تهش یه بعدی هستن ولی آدما نباید یه بعدی باشن الان احساس می کنم تو داری به من مثل شخصیت های کتابا نگاه می کنی

-اون دوستت دختر بود؟

-مگه مهمه؟!مهم اینه که ما هیچی نداریم ! نه اعتقاد داریم نه ایمان نه ایدؤولوژی نه الگو . برای مردن کسی ناراحت نمیشیم همه کس مردن حتی خدامون

-خوب دلیلش اینه که خودمون اینجوری خواستیم کسی مجبورمون نکرد

-می دونی بعضی وقتا یادم میره تو چقد باهوشی ولی منم از دست خودم شاکیم من دلم ی خواد به یه چیزی اعتراض کنم می خوام از یه چیزی حمایت کنم می خوام ریسک کنم . اگه من بیمرم هیچ اتفاقی تو این دنیا نمی افته

-اگه تو بمیری من نابود می شم

-واسه همینه که تو زن زندگی منی و من خودخواهم ولی تو خودخواهی من رو هم دوست داری

.

.

.

.

وقتی مرد تنها بود و هیچ اتفاقی تو این دنیا نیوفتاد


About me

Last posts

Archives