Published Saturday, February 25, 2006 by pouyan.
بالاخره پيداش كردم
ببينم تو 2 ساعت داري دنبال چي مي گردي ؟؟
دنبال تو بالاخره پيدات كردم
دنبال من ؟ من كه همينجا بودم جلو چشت
بودي ولي دلت نمي خواس ببينمت . همش يه عده احمق مي ديدم كه دلت مي خواس اونارو ببينم
جدي ميگي ؟
احتمالا ديگه فهميدي كه كل دنيا به تخمم هم نيس . فقط تو مهمي
آره فكر كنم فهميدم . ولي حتي تو هم بلد نيستي دروغ بگي
آره اين تنها مشكلمه
Published Thursday, February 23, 2006 by pouyan.
So familiar and overwhelmingly warm
This one, this form I hold now.
Embracing you, this reality here,
This one, this form I hold now, so
Wide eyed and hopeful
.Wide eyed and hopefully wild.
We barely remember what came before this precious moment,
Choosing to be here right now. Hold on, stay inside...
This body holding me, reminding me that I am not alone in
This body makes me feel eternal. All this pain is an illusion.
Published Monday, February 20, 2006 by pouyan.
اون روزي كه تصميم گرفتم سردرگمي همامو واسه خودم نگه دارم گفتم ديگه همه چي تموم شد
ولي نشد تازه بدبختي ها شروع شد
كم كم داره باورم مي شه اوضاع هميشه بر وفق مراد نيس
بعضي وقتا براي اينكه اونا رو شيفته خودت كني بايد شگفت زدشون كني وقتي نتونستي تو يه مرده سوخته اي
ولي مگه اينكه اونا شيفته تو بشن مهمه
خوب آره
به خاطر من سعي كن مهم نباشه
همشون برن به درك
خودتو عشقس
Published Friday, February 17, 2006 by pouyan.
احساس مي كنم داره نزديك
روز حادثه
مي دوني روش من اينجوريه اول بهت نشون مي دم خيلي بزرگم
بعد يه دفعه سوپرايزت مي كنم
بهت نشون مي دم كه من هيچي نيستم هيچي
به تخمم كه افكارت به گا مي رن
1 سال يا 2 سال چه فرقي مي كنه
مهم اينه كه دارم حسش مي كنم
كم چيزي نيس
يه نفر مي خواد خودشو ببينه
خود خودشو
كم چيزي نيس
Published Wednesday, February 15, 2006 by pouyan.
دختر : از شما زدن اين حرف هاي سطحي بعيده به نظر من وبلاگ قبلي تون پر بار تر بود
من : آخه احمق من اگه قرار بود يه چيز بنويسم كه واسه تو بار معنايي داشته باشه كه وبلاگمو عوض نمي كردم
فرشته : پويان جان شما نمي خواي چيزي به من بگي ؟
من : كي ؟ من ؟ چيزي بخوام بگم ؟
فرشته : دوباره سوالمو تكرار مي كنم
من : باشه باشه من به همه رذلي هاي دنيا اعتراف مي كنم من به همه كثافت كاري هاي دنيا اعتراف مي كنم من به همه دروغ هاي دنيا اعتراف مي كنم خوب شد ؟ حالا برو اينارو واسه خدات بگو
Published Saturday, February 11, 2006 by pouyan.
من از اين دنيا چي مي خوام
يه جفت آديداس سه خط
يه كامارو با باك پر
يه شلوار كه دو تا جيب داشته باشه
يه نفر كه وقتي نگاش كردم بفهمه مي خوام ببوسمش
همين
0 comments
Published Wednesday, February 08, 2006 by pouyan.
وقتي به زندگي جاويدان مي انديشم نمي دانم دروغي شيرين پيش رو دارم يا عاقبتي از پيش تعيين شده .
در كمتر ديني مي توان اثر زندگي جاويدان را مشاهده نكرد . زندگي جاويدان در بهشت يا در جهنم . اگر انسان خوبي باشي ( تعاريف خوبي شبيه هم است ) به بهشت و در غير اينصورت به جهنم مي روي .
هميشه نظام حاكم بر اين دنيا نظام تعادل بوده است نظامي كه در آن هر عمل يا رويدادي دو وجه متضاد يكديگر دارند
مهم نيست در اين دنيا لذت ببريد يا در دنياي ديگر . همه انسانها در طول حياتشان مي توانند مقداري لذت ببرند و مقداري عذاب بكشند انتخاب مكانش با شماست
در اين دنيا يا در جاي ديگر هميشه اين دو كفه ترازو روبه روي هم مي ايستند به همين دليل من اين دنيا را دنياي متعادل مي نامم
Published by pouyan.
هميشه از بچه گي دوست داشتم لبو فروش بشم
كاسه كوچيك 200 تومان
كاسه بزرگ 500 تومان
كيلويي 1200 تومان
وقتي از توي بخار لبوها به آدمايي كه ميان نگاه مي كنم همه مواجن همه گرمن همه بدبو ان
رو چهار چرخه لبو فروشي هم مي نويسم
لبو براي آدم ها خسته كه دستشون تو جيبشون مي باشد مجاني مس باشد
Published Monday, February 06, 2006 by pouyan.
هست
نيست
ميگم هست
ميگم نيست
بابا من كه واست ثابت كردم هدفم جلب توجه نيست
ببين اصلا بگو من كيم ؟
تو مني
خوب پس وقتي من مي گم هست يعني هست
Published Sunday, February 05, 2006 by pouyan.
هي ببينم مگه هنوز سرت درد مي كنه ؟
من كه بهت گفته بودم سعي مي كنم همه رو راضي كنم
ديگه وقتشه عاشقم بشي
و خداييش هيچ گريزي نبود از واقعه
كل توانايي هامو ميارم پيشت خودت يكيشو انتخاب كن بعد منو ببوس
Published Friday, February 03, 2006 by pouyan.
هوس لب دريا كردم
اسب هاي مردني كه 1000 تومن مي دي سوارشون مي شي
باقالي داغ تو باد
دختر هايي كه با مايو پيش خودت مجسمشون مي كني
شن هاي تو كفشت كه دهنتو صاف مي كنن
قليون وقتي كه با دودش حلقه درس مي كني
خالي بستن هاي دور ميز
وقتي 2 تا قوري چايي مي خوري و به يارو ميگي فقط 1 قليون بود
اگه 1 روز لب دريا اومدي پيش من
اگه دستم تو جيبم بود
بيا بهم لبخند بزن
Published Thursday, February 02, 2006 by pouyan.
خوب ما هنوز همون ماييم هنوزم وقتي ازمون تعريف مي كنن نشون مي ديم كه سرخ مي شيم ولي پيش خودمون كلي حال مي كنيم . چند وقتي مي شه سعي مي كنم واسم مهم نباشن . خوب دور از انصاف مي شه اگه بگيم به جايي نرسيديم .
چند وقت پيش به دوستي گفتم زيادي واسه اتفاق هاي اطرافت ارزش قائلي الان منتظرم دوستي بياد همينو بهم بگه
ما هممون آدماي عقده اي هستيم فقط تو آدم هاي مختلف شدت اش فرق مي كنه
0-1 به نفع پويان
مثل اينكه بعد از مدت ها دلم تنگ شده
هيچ وقت فرق بين عادت كردن و دوست داشتن رو نفهميدم
37 روز به حادثه و ما هنوز حتي عشق بازيم نكرديم