روح


مرد : یک زمانی فکر میکردم روح دارم . بعدش به مادی بودن دنیا معتقد شدم . الان راستشو بخای یه چیزی به این دو تام
مرد ۲ : حالا چرا این ماجرا برات انقد مهمه؟
مرد ۱ : چه ماجرائی ؟
مرد ۲ ‎: اینکه ماها روح داریم یا نه!
مرد ۱ : آخه اگه روح نداشته باشیم خیلی بد میشه ! دیگه احساس نداریم دیگه نمیتونیم لذت ببریم!
مرد ۲ : خوب مگه تو الان تو زندگیت لذت نمیبری؟
مرد ۱ : چرا ولی اگه روح نداشته باشم صرفن دارم با توهم لذت زندگی میکنم!
مرد ۲ : خوب در اون صورت معنیش اینه که تو کلا برای حس کردن لذت واقعی ساخته نشدی و نمیتونی ان چیزی که تو ذهنت هستو حس کنی پس فهمیدنش هم هیچ دردی ازت دوا نمیکنه
مرد ۱ : من جوون تر که بودم یبار عاشق شدم . یه خانومی بود که مرده بود . من عاشق اون شدم
مرد ۲ : اگه مرده بود چطوری عاشقش شدی؟
مرد ۱ : آدم معروفی بود . یکی از پیشرو ها تو موج نو فرانسه بود . کشتنش . وقتی مرد عکسشو تو روزنامه انداختن و تاریخچه ای از زندگیش و کارش . من اول با دیدنش عکسش عاشقش شدم بعدش که زندگیشو خوندم دیگه صد در صد عاشقش شده بودم والی اون مرده بود و من هیچ راهی نداشتم که بهش برسم . تا چند ماه یواشکی مدرسه رو میپیچوندم و میرفتم سر قبرش . همون موقع بود که به روح اعتقاد پیدا کردم اگه روح وجود داشته باشه میتونسم بعد مردنم بهش برسم!
مرد ۲ : یعنی به خودکشی فکر کردی؟
مرد ۱ : اره ولی چون اون آدم خوبی بود و میرفت بهشت من با خودکشی رفتنم به جهنم رو تضمین میکردم و هیچ راهی نبود که بهش برسم
مرد ۲ : خوب تو که تو زندگیت ۲ بار ازدواج کردی . پس اونا چی بودن ؟ از اونا خوشت نمیومد؟
مرد ۱ : چرا خوشم میومد خیلی دوسشون داشتم ولی عشق یه چیز دیگس . عشق دس نیافتنی ه . یعنی اگه به کسی که میخای ، برسی دیگه نمیشه گفت به عشقت رسیدی . عشق پایان خوب نداره دوست من .
مرد ۲ : میدونی که نظر همه آدما این نیس
مرد ۱ : آخه همه ادامه که عاشق نیستن


About me

Last posts

Archives