feelings


l.
( تنها يا با ديگران ؟؟)
اين عبارت مهم ترين و عذاب آور ترين سوال دوران نوجواني نيك بود. و از 10 سالگي تا اواخر 17 سالگي يعني تا آخرين باري كه به كليسا رفت اين سوال را هر شنبه از دهان پدر كوينتس مي شنيد.
تنها يا با ديگران ؟چند بار اول اصلا معني اين سوال را نمي فهميد تا اينكه كشيش با توضيح بيشتر از او جواب خواست
هيچ وقت شده كه از آن كارها بكند ؟ هيچ وقت شده در حمام با خودش ور برود ؟ احمق جان تاحالا ارضا شده اي ؟
هر شنبه بعد از خوردن صبحانه مفصل و خوشمزه كه حتي اعتراف هاي ظهر آن روز نيز نمي توانست مانع لذت بردن از آن شود به همراه 2 خواهر بزرگتر از خودش به طرف كليسا ميرفت
ساختمان كليسا به سبك نيو گوتيك ساخته شده بود كه معماريش به تنهايي ترس كافي براي دروغ نگفتن را براي يه پسر نوجوان ايجاد مي كرد .
تنها يا با ديگران ؟
اصلا چه فرقي داشت ؟ چرا اين موضوع اينقدر براي پدر كوينتس مهم بود ؟ اصلا چون كشيش سوگند پاكدامني خورده بود هيچ نوجواني هم نمي بايست آن كار را حتي تنها بكند ؟
اين سوال مدت ها شنبه هاي نيك را خراب كرد تا اينكه در اواخر 17 سالگي وقتي مادام رزمرتا با دختر 15 ساه اش سالي مثل هميشه در روز 5شنبه براي شستن لباس هاي آنها آمده بود زندگي ديني نيك كاملا عوض شد . سالي دختر مادام رزمرتا كه بين بچه ها به فاحشه ي پررو معروف بود آنروز شروع به برانگيختن نيازهاي جنسي او كرد . نيك كه تا قبل از اين چند بار سعي كرده بود خود را به هم كلاسي هاي دخترش در مدسره نزديك كند و حتي يك بار موفق شده بود يكي از آنها را ببوسد و به سينه هايش دست بزند فكر مي كرد با اين نوع احساس غريبه نباشد ولي فهميد هيچ چيز از اين قضيه نمي داند
با ديگران
بله با ديگران كاملا چيز تازه اي بود . همانروز در انبار كاه و يونجه ي خانه اين موضوع را درك كرد . از خودش ناراحت بود كه به هيچ وجه احساس گناه نمي كرد . حتي متوجه شد كه اين كار را دوست دارد .
سالي خوشگل نبود . ولي با مزه بود . اما اين چيزا مهم نبود . مهم اين بود كه حالا آن كار را با ديگران انجام داده بود.
شنبه بعدي آخرين باري بود كه به كليسا رفت . در جواب كشيش كه پرسيده بود تنها يا با ديگران گفت با ديگران و بعد كشيش پرسيد با كي ؟ خدايا مگر اهميتي دارد با كي !! و نيك جواب داد با هيچ كس
آنشب همه اهالي شاهد سوختن كليساي سبك نيو گوتيك بودند . معلوم شد كه آتش سوزي عمدي بود ولي معلوم نشد كار چه كسي بود .
با سوختن كليسا كشيش هم سوخت . تمام اعتقادات نيك هم سوخت و از همه چيز مهم تر سوال تنها يا با ديگران هم سوخت .
نيك ديگر به كليسا نرفت و آن كار را بارها انجام داد چه اهميتي داشت كه تنها يا با ديگران .
مهم اين بود كه او بدون دغدغه گناه مي كرد


About me

Last posts

Archives