م.

سلام اسپيناي عزيز
ببخشيد كه چند وقتي هست كه برات نامه ننوشتم .
از اوضاع و احوال من پرسيده بودي . بد نيسم . زندگي جريان داره غير از اينم نمي تونه باشه .
اسپيناي عزيز . دلم تنگ شده . دلم براي بيخيال بودن تنگ شده . دلم براي نامه نوشتن بدون دغدغه تنگ شده . اسپيناي عزيز تو اين شهر همه آدما خاكستري هستن من دلم براي آدم هاي قرمز مثل تو تنگ شده . تو اين شهر يه عالم خيابون واسه راه رفتن هست ولي پيدا كردن يه همراه خيلي سخته .
من خانه ام رو بالاي كوه ساختم . ولي هيچكي حاضر نشد همراه من تا اونجا بياد . اسپيناي عزيز دلم براي همراهي يكي تنگ شده . يكي كه تا بالاي كوه باهات بياد .
اسپيناي عزيز من ديگه بايد برم . همخوابه ي جديدم صدام مي كنه . مي دونم كه منو براي بي وفا بودن مي بخشي
تو تنها كسي بودي كه هميشه منو مي فهميدي
اسپيناي عزيز من يك نويسنده ام كه حرفاش ته كشيده . من ديگه حرف جديدي ندارم و فقط تو اينو مي فهمي .
اين روزا جدا دلم گرفته . مطمئنم يادته كه من هيچ وقت گريه نمي كردم ولي اسپيناي عزيز من حالا مي خوام گريه كنم اما مثل عميشه نمي تونم . فكر مي كنم خجالت مي كشم ولي اين كه از كي و براي چي نمي دونم .
آره آره مي دونم كه فهميدي دارم دروغ مي گم . آره اسپيناي عزيز من از خودم خجالت مي كشم
اسپيناي عزيز اوضاع عاشقي هم اين روزا مزخرف . اين روزا ساعتي عاشق مي شم . فقط واسه چند ساعت ولي تو همون چند ساعت قسم مي خورم كه واقعا عاشقم . مثلا ديروز عاشق دكتر داروخونه شدم كه قرص وياگرا مو ازش مي خرم مطمئنم هيچكس نمي تونه اينقدر قشنگ از فروختن اين چيزا خجالت بكشه .
خلاصه اسپيناي عزيز فكر كنم همه اينا براي اينه كه تو پيشم نيسي
اسپيناي عزيز
روزگار غريبيه
واقعا روزگار غريبيه
خداحافظ
شب بخير